۱۳۹۲ آبان ۳۰, پنجشنبه

78 - ذبیح اسماعیل است یا اسحاق ؟

پاسخ به : سوالات قرآن برای ترویج و نشر فرهنگ کتاب آسمانی 78
برادر و خواهر اندیشمند مومن با خواندن قرآن در سوره ی صافات از آیه 99 تا 113 در بخشی از داستان ابراهیم درمی یابیم که ذبیح اسماعیل است
اما داستان تورات در کتاب پیدایش باب 22 از آیه 1 تا آیه 11 ذبیح را اسحاق می داند
لطفآ با تفکر و تدبر در آیات کتاب حکیم بفرمایید به نظرشما
1 - ذبیح اسماعیل است یا اسحاق
2 _ آیا روایت داستانهای مخالف با قرآن در تورات و انجیل دلیل تحریف بخشی از مطالب این کتابها نیست ؟
برای مطالعه ی کتابهای تورات و انجیل میتوانید از لینک زیر کمک بگیرید
razgah.com
جواب : بر خلاف قران كه مي گوید اسماعیل و اسحاق هر دو در پیری به ابراهیم داده شدند و اسماعیل فرزند بزرگتر و اسحاق فرزند کوچکتر ابراهیم هستند دیدگاه ضد انسانی بر گرفته از تحریفات در تورات نام اسماعیل را نمیبرد و او را پسر کنیزی بنام هاجر می داند و چون ساره زنی آزاد بوده و کنیز نبوده و فرزندش اسحاق برجسته میشود و ادامه ی نسل ابراهیم نیز از اسحاق ادامه می یابد به بخشی از این مطالب در تورات توجه کنید
بیرون کردن کنیز و پسرش
۹ آنگاه‌ ساره‌، پسر هاجر مصری‌ را كه‌ از ابراهیم‌ زاییده‌ بود، دید كه‌ خنده‌ می‌كند. ۱۰ پس‌ به‌ ابراهیم‌ گفت‌: «این‌ كنیز را با پسرش‌ بیرون‌ كن‌، زیرا كه‌ پسر كنیز با پسر من‌ اسحاق‌، وارث‌ نخواهد بود.» ۱۱ اما این‌ امر، بنظر ابراهیم‌، دربارة‌ پسرش‌ بسیار سخت‌ آمد. ۱۲ خدا به‌ ابراهیم‌ گفت‌: «دربارة‌ پسر خود و كنیزت‌، بنظرت‌ سخت‌ نیاید، بلكه‌ هر آنچه‌ ساره‌ به‌ تو گفته‌ است‌، سخن‌ او را بشنو، زیرا كه‌ ذریت‌ تو از اسحاق‌ خوانده‌ خواهد شد. ۱۳
برای اینکه بدانیم داستان قران و تورات چگونه روایت می شود و چه تفاوتهایی دارد ابتدا داستان قرآن و تورات را در باره ی ذبح کردن فرزند توسط ابراهیم را برایتان اینجا میگذارم
سوره ی صافات
و (ابراهیم) گفت : من در حال رفتن بسوی پروردگارم هستم بزودی من را هدایت میکند 99 پروردگارمن به من از شایسته ها ببخش 100 و او را به پسری بردبار بشارت دادیم 101 و وقتی که (اسماعیل) به سن بلوغ رسید با او راه می رفت گفت : ای فرزندم من در خواب دیدم که من تو را ذبح می کنم (سرت را میبرم) پس نظر بده چه چیزی را می بینی (من را از نظرت آگاه کن) گفت : ای پدر من آنچه را که به انجام آن امر می شوی انجام بده بزودی اگر خدا بخواهد من را از صابران خواهی یافت 102 و وقتی که هر دو تا تسلیم شدند و او را به پیشانی بر زمین زد ( که او را ذبح کند) 103 و او را صدا کردیم که ای ابراهیم 104 البته که رویا را تصدیق کردی البته که ما آنگونه به نیکوکاران پاداش میدهیم 105 البته این همان بلاء و ابتلاء روشنگر است (بلای کشتن فرزند که خداوند ابراهیم را از گرفتار شدن در آن نجات داد) 106 و به قربانی بزرگی او (ابراهیم) را عوض دادیم 107 و آن رسم را که رسم جاهلیت مشرکین بود در دیگران (بعنوان الگویی) باقی گذاشتیم (ذبح چهار پایان را جایگزین کشتن فرزندان نمودیم زیرا مشرکین فرزندانشان را در مقابل بتان قربانی میکردند و خدا از این کار جلوگیری میکند) 108 سلام بر ابراهیم 109 آنگونه به نیکو کاران پاداش میدهیم 110 البته او از بنده های با ایمان ما بود 111 و او را به اسحاق بشارت دادیم پیامبری از شایسته ها 112 و بر او و خاندان اسحاق برکت دادیم و نیکو کارانی از فرزندان آن دو و کسی که بصورت آشکاری بر خودش ستم می کرد 113
البته در قران بر خلاف تورات خدا هرگز به ابراهیم نگفته فرزندت را قربانی کن اما او را از کشتن فرزند باز می دارد برای بررسی بیشتر به لینک بروید http://soalatequrani.blogspot.com/2013/…/blog-post_2028.html

پیدایش باب ۲۲
قربانی اسحاق
۱ و واقع‌ شد بعد از این‌ وقایع‌، كه‌ خدا ابراهیم‌ را امتحان‌ كرده‌، بدو گفت‌: «ای‌ ابراهیم‌!» عرض‌ كرد: «لبیك‌.» ۲ گفت‌: «اكنون‌ پسر خود را، كه‌ یگانة‌ توست‌ و او را دوست‌ می‌داری‌، یعنی‌ اسحاق‌ را بردار و به‌ زمین‌ موریا برو، و او را در آنجا، بر یكی‌ از كوههایی‌ كه‌ به‌ تو نشان‌ می‌دهم‌، برای‌ قربانی‌ سوختنی‌ بگذران‌.» ۳ بامدادان‌، ابراهیم‌ برخاسته‌، الاغ‌ خود را بیاراست‌، و دو نفر از نوكران‌ خود را با پسر خویش‌ اسحاق‌، برداشته‌ و هیزم‌ برای‌ قربانی‌ سوختنی‌ شكسته‌، روانه‌ شد، و به‌ سوی‌ آن‌ مكانی‌ كه‌ خدا او را فرموده‌ بود، رفت‌. ۴ و در روز سوم‌، ابراهیم‌ چشمان‌ خود را بلند كرده‌، آن‌ مكان‌ را از دور دید. ۵ آنگاه‌ ابراهیم‌، به‌ خادمان‌ خود گفت‌: «شما در اینجا نزد الاغ‌ بمانید، تا من‌ با پسر بدانجا رویم‌، و عبادت‌ كرده‌، نزد شما بازآییم‌. » ۶ پس‌ ابراهیم‌، هیزم‌ قربانی‌ سوختنی‌ را گرفته‌، بر پسر خود اسحاق‌ نهاد، و آتش‌ و كارد را به‌ دست‌ خود گرفت‌؛ و هر دو با هم‌ می‌رفتند. ۷ و اسحاق‌ پدر خود، ابراهیم‌ را خطاب‌ كرده‌، گفت‌: «ای‌ پدر من‌!» گفت‌: «ای‌ پسر من‌ لبیك‌؟» گفت‌: «اینك‌ آتش‌ و هیزم‌، لكن‌ برة‌ قربانی‌ كجاست‌؟» ۸ ابراهیم‌ گفت‌: «ای‌ پسر من‌، خدا برة‌ قربانی‌ را برای‌ خود مهیا خواهد ساخت‌.» و هر دو با هم‌ رفتند. ۹ چون‌ بدان‌ مكانی‌ كه‌ خدا بدو فرموده‌ بود، رسیدند، ابراهیم‌ در آنجا مذبح‌ را بنا نمود، و هیزم‌ را بر هم‌ نهاد، و پسر خود، اسحاق‌ را بسته‌، بالای‌ هیزم‌، بر مذبح‌ گذاشت‌. ۱۰ و ابراهیم‌، دست‌ خود را دراز كرده‌، كارد را گرفت‌ تا پسر خویش‌ را ذبح‌ نماید. ۱۱ در حال‌، فرشتة‌ خداوند از آسمان‌ وی‌ را ندا درداد و گفت‌: «ای‌ ابراهیم‌! ای‌ ابراهیم‌!» عرض‌ كرد: «لبیك‌.» ۱۲ گفت‌: «دست‌ خود را بر پسر دراز مكن‌، و بدو هیچ‌ مكن‌، زیرا كه‌ الا´ن‌ دانستم‌ كه‌ تو از خدا می‌ترسی‌، چونكه‌ پسر یگانة‌ خود را از من‌ دریغ‌ نداشتی‌.» ۱۳ آنگاه‌، ابراهیم‌، چشمان‌ خود را بلند كرده‌، دید كه‌ اینك‌ قوچی‌، در عقب‌ وی‌، در بیشه‌ای‌، به‌ شاخهایش‌ گرفتار شده‌. پس‌ ابراهیم‌ رفت‌ و قوچ‌ را گرفته‌، آن‌ را در عوض‌ پسر خود، برای‌ قربانی‌ سوختنی‌ گذرانید. ۱۴ و ابراهیم‌ آن‌ موضع‌ را «یهوه‌ یری‌» نامید، چنانكه‌ تا امروز گفته‌ می‌شود: «در كوه‌، یهوه‌، دیده‌ خواهد شد. » ۱۵ بار دیگر فرشتة‌ خداوند ، به‌ ابراهیم‌ از آسمان‌ ندا در داد ۱۶ و گفت‌: « خداوند می‌گوید: به‌ ذات‌ خود قسم‌ می‌خورم‌، چونكه‌ این‌ كار راكردی‌ و پسر یگانة‌ خود را دریغ‌ نداشتی‌، ۱۷ هر آینه‌ تو را بركت‌ دهم‌، و ذریت‌ تو را كثیر سازم‌، مانند ستارگان‌ آسمان‌، و مثل‌ ریگهایی‌ كه‌ بر كنارة‌ دریاست‌. و ذریت‌ تو دروازه‌های‌ دشمنان‌ خود را متصرف‌ خواهند شد. ۱۸ و از ذریت‌ تو، جمیع‌ امتهای‌ زمین‌ بركت‌ خواهند یافت‌، چونكه‌ قول‌ مرا شنیدی‌.» ۱۹ پس‌ ابراهیم‌ نزد نوكران‌ خود برگشت‌. و ایشان‌ برخاسته‌، به‌ بِئَرشَبَع‌ با هم‌ آمدند، و ابراهیم‌ در بئرشبع‌ ساكن‌ شد. و گفت‌: «
و در پایان دچار تناقض گویی میشود و میگوید که اسحاق پسر یگانه ی ابراهیم است در حالیکه پسر هاجر مصری در تورات هست و تورات اقرار می کند که ابراهیم پسری از هاجر نیز داشته با اینکه نامی از اسماعیل برده نمی شود اما داستان قرآن بر خلاف تورات بگونه ای دیگر روایت می شود
خداوند می‌گوید: به‌ ذات‌ خود قسم‌ می‌خورم‌، چونكه‌ این‌ كار راكردی‌ و پسر یگانة‌ خود را دریغ‌ نداشتی‌، ۱۷
این در حالیست که تورات در پیدایش فصل بیست و یکم به و جود فرزند دیگری از هاجر مصری برای ابراهیم اقرار می کند که در بالا برایتان نوشتم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر